طب سوزنی
تاريخچه طب سوزني
كاملا مشخص شده است كه طب سوزني حتي در عصر حجر نيز به وسيله سنگهاي تيز شده بكار مي رفته است. سابقه اصطلاح اوليه( سوزنهاي سنگي) يا pien در زبان چيني به حدود 500 سال قبل از ميلاد مي رسد.
جشنها و حركتهاي قطعي كه به ايجاد جنبه هاي فلسفي طب سوزني ختم شد، از دوره the shamans و نيز قبل از آنها فلاسفه Taoist منشا مي گيرد. دانش و آگاهي پايه و قبلي از فراينده هاي طبيعي در ابياري مزارع در ايجاد مفهوم" جريان انرژي حياتي" يا Qi در بدن انسانها موثر بوده است. طراح و بنيانگذار افسانه اي سلسله xia( 2140 تا 1711 قبل از ميلاد) توانست پايه هاي يك كشاورزي موفق را پي ريزي نمايد. لذا عوارض سيل ها به حداقل رسيد و با آبياري مزارع امكان برداشت منظم محصول پديد آمد. نظم موجود در جريان آب سيستمهاي آبياري (نه خيلي زياد و نه خيلي كم)، باعث توليد محصول خوب و در نتيجه هماهنگي در جامعه شد كه اساس تامين تغذيه مناسب بود. احتمالا سيستم قطب بنديها Yin و Yang نيز از همين مفاهيم طي دوره اوضاع جنگي( Zhanguo) در 48 تا 221 قبل از ميلاد منشعب شده است. در اصل معناي لفظ Yang" طرف رو به خورشيد كوه" و Yin" طرف سايه دار كوه" بوده است. در ابتداي شروع سلسله Han 207 قبل از ميلاد تا 221 ميلادي) كتاب The Huang Dinei jing به طور كلاسيك درباره علم طب شامل دو بخش نوشته شد. بخش Su wen ( در قرن دوم قبل از ميلاد) و بخش Shu Ling( در قرن اول قبل از ميلاد). در اين كتاب درسي كلاسيك كه درباره طب در امپراطوري زردپوست است، تئوريهاي عمده طب سنتي چين شكل گرفته است. مطالب اين كتاب به صورت محاوره بين امپراطور زردپوست و پزشك وي به طور روشني بيان شده است. در حفاري آرامگاههاي دوران سلسله Han سوزنهايي به دست آمد كه از طلا و آهن ساخته شده بودند. طي دوره هاي بعدي، طب سوزني توسعه و شكوفايي يافت كه در كتابهاي درسي متعددي در زمينه طب چيني بيان شده است.
پيشرفت هاي بعدي طب چيني همچنين از مذهب بودا نيز متاثر شد كه بهترين دوران آن مربوط به زمان سلسله Ming و اوايل سلسله Qing بود. ولي با نفوذ تمدن غربي در اواخر سلسله Qinng در قرن 19 ميلادي تمدن چيني دچار سستي شد. نفوذ غرب و نيز تسلط خارجي منچوري بر چين باعث نزول و ركورد طب سنتي چين شد.
بعد از 1949 ميلادي كه جمهوري خلق چين پايه گذاري شد. يك دوره رنسانس جديد براي طب سوزني شروع شد. در دهه 1950 دانشگاههاي طب سنتي چين در Beijing و Shanghai و Nanjing و ديگر شهرهاي بزرگ تاسيس شد و تلاش بيشتري در تحقيقات عملي روي اثرات عمده طب سوزني انجام گرفت. خصوصا روش بيهوشي توسط طب سوزني براي جراحي ها باعث تقويت علاقه مندي پژوهشگران به پژوهش عملي روي اثر ضد درد طب سوزني شد. فيلمهاي مستند درباره جرايي هايي كه تحت بيهوشي سوزني انجام مي شدند، باعث برانگيخته شدن علايق پزشكان غربي به طب سوزني شد. از آنجا كه بيهوشي با طب سوزني محتاج تحريك دائمي و پيوسته نقاط مي باشد تحريك الكتريكي سوزنها طرح ريزي شد. اين روش در زمينه هاي ديگر درماني نيز كاربرد دارد. روشهاي ديگري نيز براي تحريك نقاط طب سوزني در كاربردهاي روزمره ابداع و معرفي شده اند مانند درمان ليزري و Maxibustion و استفاده از امواج مادون قرمز زمينه هاي كاربردي جديد مثل طب سوزني پوست سر، دست و خصوصا گوش توسعه يافته اند و در غرب براي كاربردهاي باليني معرفي شده اند.
رشد طب سوزني باليني در غرب
پيشرفت هاي باليني در پژوشهاي طب سوزني همراه با عوارض جانبي درمان درد با داروهاي معمول، كاربرد طب سوزني را در دهه گذشته به ميزان قابل ملاحظه اي افزايش داده است. تخمين زده مي شود بيش از نيم ميليون درمانگر در خارج چين از طب سوزني براي درمان درد مزمن استفاده مي كنند كه بيش از سيصد هزار آنان پزشك هستند. در يك مطالعه اخير كلينيك هاي درد آلمان مشخص شد كه 90% پزشكان از طب سوزني استفاده مي كنند. در آمريكا بيش از 11000 پزشك( MDs،Dos) علاقمند به طب سوزني هستند(جي، هلمز، ارتباط شخصي). بيش از 2000 پزشك كانادايي دوره هايي را گذرانده اند كه بنياد طب سوزني كانادا، ارايه كرده است(ال، راپسون، ارتباط شخصي) همچنين دامپزشكان، chiropractors و naturopaths حتي بيشتر از پزشكان آمريكايي طب سوزني را بكار مي برند.
با توجه به اينكه طب سوزني در آمريكا نوپاست، مقررات كاربرد آن در حال شكل گيري است. در حال حاضر پنج نوع آيين نامه وجود دارد:
1- در يازده ايالت چند ساعت آموزش طب سوزني( يا گذراندن امتحان) توسط پزشكان داراي مدرك لازم است تا اجازه استفاده از طب سوزني داده شود: كاليفرنيا، كلمبيا، ايلينويز، لويزيانا، مريلند، مونتانا، نيويورك، نوادا، پنسيلوانيا و ويرجينيا.
2- در 18 ايلت طب سوزني در قلمرو پزشكي است و آموزش بيشتري نمي خواهد و محدود به پزشكان داراي مدرك است: آلاباما، آلاسكا، اركانزاس، آيداهو، اينديانا، آيووا، كانزاس، كنتاكي، ميشيگان، مي سي سي پي، ميسوري، نيوهامشر، كاروليناي شمالي، داكوتاي شمالي، اوهايو، داكوتاي جنوبي، ويرجينياي غربي و ويومينگ.
3- دوازده ايالت به طور مستقل براساس آموزش و يا امتحان مدك با مجوز طب سوزني به غير پزشكان مي دهند.: كاليفرنيا، كلمبيا، فلوريدا، هاوايي، مونتانا، نوادا، نيومكزيكو، نيوجرسي، نيويورك، ارگون، راد ايسلند و واشينگتن.
4- چهار ايالت فقط تحت نظارت مستقيم پزشك(MD) اجازه كاربرد طب سوزني مي دهند: آريزونا، كلروادو، كانكتيكات، دلاويز،لويزيانا، مين، تنسي، تگزاس، ورمونت و ويسكانسين.( سه ايالت آيين نامه جدا از اين پنج نوع دارند.)
سازمان تجويز غذا و داروي ايالات متحده(FDA)
شايد مهمترين رويداد اخير تصميم سازمان تجويز غذا و داروي ايالات متحده(FDA) در مارس 1996 در حضور تقسيم بندي مجدد وضعيت قانوني طب سوزني بود( 196c( FDA مهمترين سازمان كنترل كننده محصولات پزشكي آمريكاست. قبل از 1996، FDA سوزناي طب سوزني را در كلاس III قرار داده بود( كلاسI وسايلي است كه بي خطر و موثر است، كلاس II وسايلي است كه بي خطر و موثر است ولي محدوديت هايي دارد كه بايد با برچسب هاي خاص مشخص شود، و كلاس III وسايل تحقيقاتي است.)
با توجه به كلاس III، طب سوزني فقط مي توانست در شرايط پژوهشهاي معيوب انجام شود(مثلا آزمايشگاههاي بيمارستاني) و بايد اهداف پزشكي يا درماني داشته باشد. اگرچه اين قانون FDA به طور دقيق اجرا نمي شد، محدوديت زيادي براي شركتهاي بيمه پزشكي ايجاد كرده بود.
در تلاش براي حل اين مشكل، دفتر طب جانشين NIH(موسسه ملي بهداشت) بيش از 100000 دلار(49d) خرج كرد تا يك كارگاه طب سوزني در آوريل 1994 با شركت 13 محقق طب سوزني از سراسر دنيا برگزار كند تا مقاله هايي براي مسوولان 22 اداره FDA، كه آزاد براي اظهار نظر يا انتقاد بودند، تهيه شود. سخنرانان مدارك آزمونهاي باليني در پنج زمينه را ارايه نمودند: درد، وابستگي دارويي، سكته مغزي، آسم و تهوع(49d). مدارك بي خطر بودن هم ارايه شد كه نشان مي داد در صورت استفاده صحيح طب سوزني كاملا بي خطر است(49d). مولف(بي.پي) علم پايه را ارايه كرد كه بعضي از اثرات طب سوزني را توضيح مي داد.
در مجموع اداره هاي FDA كاملا تحت تاثير ميزان زياد پژوهشهاي باليني و پايه قرار گرفتند ولي نگران اختلاف نظرهاي مقاله ها بودند.هيچ تجربه باليني چند مركزي همانند آنچه كه براي آزمون يك داروي جديد بكار مي رود، وجود نداشت. پژوهش در مورد خاصيت ضد استفراغ بيش از همه به مقررات FDA نزديك بود،چون در همه مطالعات انجام شده روي توع از Pe.6 استفاده شده بود و اين نقطه با نقطه نابجاSham acupuncture در ساعد مقايسه شده بود. FDA همچنين نگران اين مشكل بود كه نقاط نابجا داراي اثر باشند و بنابراين شاهد درمانهاي معمول در يك آزمون تصادفي سربسر بدون شاهد درمان نما مقايسه كند. در پايان آنها در حقيقت مي خواستند تاثير، طب سوزني و نه مكانيسم اثر آن را بدانند. اگر طب سوزني مانند داروها و جراحي بكار رود و عوارض كمتري هم داشته باشد، براي آنها بسيار متقاعد كننده خواهد بود. براساس پاسخFDA در اين كنفرانس ، دفتر طب سوزني آمريكا يك مجموعه مستند 3000 صفحه اي استفراغ، وابستگي دارويي و آسم. در تاريخ 29 مارس1996، FDA سوزن را از كلاس III به كلاس II منتقل كرد، ولي اشاره به تاثير ان در بيماريهاي خاص نكرد و بدين ترتيب عواقب سياسي براي اهداف بيمه پزشكي هم به وجود نيامد. به طور قطع، اين يك پيروزي براي طب سوزني در ايالات متحده بود، ولي كار زيادي بايد انجام شود تا تاثير آن را دربيماريهاي خاص نشان دهد. وسايل كلاس II داراي محدوديتهاي خاصي است، و براي طب سوزني اين محدوديت ها عبارت است از : 1- بايد يكبار مصرف باشد و بايد توسط يا به دستور درمانگران مجرب طبق آيين نامه هاي ايالات استفاده شود.2- ماده وسايل با شرايط بدن انسان منطبق باشد. 3- وسايل استريل باشد.
آينده طب سوزني
طب جانشين در سراسر دنيا رشد قابل ملاحظه اي كرده است( 48a و 51a).در واكنش به اين مسئله، موسسه ملي بهداشت آمريكا(NIH) دفتر طب جانشين را با بودجه بيش از ده ميليون دلار در سال تاسيس كرده است تا پژووهشهاي اين رشته را (از جمله طب سوزني) سازماندهي كند. علاوه بر اين آنها ده مركز دانشگاهي را براي تحقيق در زمينه طب جانشين در آمريكا ايجاد كرده اند ( با تاكيد بر AIDS، سرطان، آسم، اختلالات زنان، سالمندان، سكته مغزي و جنبه هاي مختلف درد). دوره هاي طب جانشيني در حال حاضر در فصلنامه آموزش 27 دانشكده پزشكي از جمله بهترين دانشكده ها وجود دارد(مثلا هاروارد، استانفورد، كلمبيا، جانز هاپكينز، ييل، UCLAف دانشگاه كاليفرنيا). علاوه بر اين غير پزشكان در 16 دانشكده تحت نظر دولت فدرال ايالت متحده دوره هاي 4 ساله طب سوزني يا طب شرقي مي گذرانند. اينده طب سوزني متكي به نسل جديد است. همانگونه كه ماكس پلانك(فيزيكدان برنده جايزه نوبا) گفته است،" ... يك ايده جديد به كمك قدرت استدلال و بحث خود برنده نمي شود بلكه فقط زماني پيروز مي شود كه نسل قديمي بميرد و نسل جديد آن را به عنوان حقيقت بپذيرد."