رادیو فرکوئنسی
تاریخچه
استفاده از جریان الکتریکی برای ایجاد ضایعه به منظور درمان درد از سال 1931 از زمانی شروع شد که کریشنر از آن برای درمان نورآلرژی تری ژمینال استفاده کرد. در سال 1965 مولان جریان مستقیم الکتریکی را برای انجام کوردوتومی جانبی از طریق پوست برای درمان درد بدخیم یکطرفه بکار برد. سپس در همان سال روسوموف با تعدیل این روش، از امواج رادیویی ( رادیو فرکانس )، برای این نوع درمان استفاده نمود و مشخص شد که امواج رادیویی باعث ایجاد ضایعات قابل پیش بینی تر و با محدوده مشخص تری می گردند. چندین سال بعد، سوئیت و وپسیک، روش خود را برای تخریب گانگلیون گاسرین با امواج رادیویی جهت درمان نورآلژی تری ژمینال توضیح دادند. شیلی در سال 1975، استفاده از امواج رادیویی را برای تخریب شاخه ی داخلی برای درمان مفصل فاست کمری در برخی از بیماران گزارش داد. ابداع یک الکترود کم قطر دارای پیمایش دما توسط اسلاتر و مهتا در سال 1981 سبب افزایش ایمنی روش های امواج رادیویی گردید. از این زمان بسیاری از پزشکان درد، استفاده از امواج رادیویی را شروع نمودند. همچنین بهبود کیفیت تصاویر فلوروسکپی نیز در استفاده گسترده ی امواج رادیویی دخیل بوده است. اسلاتر و همکارانش، یک نوع اصلاح شده از امواج رادیویی معمولی را ابداع کردند که همان میزان انرژی امواج رادیویی معمولی را استفاده می کند، اما وقفه های موجود در آن امکان پخش حرارت ایجاد شده را توسط جریان خون یا انتقال حرارتی فراهم می سازد.این روش بنام امواج رادیویی پالسی نامیده شده و ادعا می شود که خاصیت تخریب کنندگی ندارد. تاکنون گزارشی مبنی بر بروز ضایعه ی حسی یا حرکتی با این روش گزارش نشده است.
راديوفركوئنسي
راديوفركوئنسي براي اولين بار در سال 1974 جهت درمان درد بكار گرفته شد. در ابتدا استفاده از آن محدود به بيماريهاي فاست گردني و كمري بود ولي با معرفي كانولاي 22- gauge RF در سال 1981 امكان كنترل سايز ضايعه داده شد. از آن موقع طيف وسيعي از شرايط دردناك با راديوفركوئنسي كنترل شد. در راديوفركوئنسي مداخلهاي (Conventional Radiofrequency) یا مرسوم يك الكترود كه جريان RF را عبور مي دهد روي عصب مورد نظر قرار مي گيرد و به وسيله گرماي ايجاد شده، تخريب عصب صورت مي گيرد.
ایجاد ضایعه با رادیو فرکونسی شامل عبور دادن جریان با فرکانس بسیار زیاد از طریق یک پروب ترموکوپل 27G است. این پروب از راه یک کانولای 20/22G که جز در سر آن بقیه ی جاهایش عایق میباشد میگذرد. وقتی یک جریان متناوب با فرکانس زیاد (300 کیلوهرتز) از طریق پروب ترموکوپل مذکور بگذرد یونهای شارژ شده در بدن پیرامون نوک کانولای با حرکات رفت و برگشتی به جلو و عقب (to & fro) حرکت میکنند در نتیجهی این کار الکترو مکانیکی حرارت ناشی از اصطکاک تولید می شود. پروب ترموکوپل خودش گرم نمیشود، بلکه در عمل گرمای تولید شده را در بافتهای اطراف پخش میکند.
تولید گرما به طور کلی توسط عامل اجرا کنترل میشود. در واقع يك جريان متغير با فركانس بالا جهت ايجاد نكروز انعقادي در بافت هدف برقرار مي شود. تخريب بافتي به وسيله پروبي كه دماي آن به 80-60 ميرسد اتفاق ميافتد. از آنجائيكه گرماي بافت به سرعت از تيپ الكترود به اطراف کم میشود وضایعه ایجاد شده دارای محیط مشخصی است که اين يك برتري نسبت به نروليز شيميايي است، میزان تخريب بافتي به دما اندازه الكترود و طول مدت پروسيجر بستگي دارد.
در فراتر از این فاصله میدان الکتریکی به علت پراکنده شدن ضعیف تر است و بنابراین هیچ ضایعهای تولیدی نمیشود. دما اطراف شافت از همه جا بیشتر و در نوک آن از همه جا کمتر است. از سوی دیگر میدان الکتریکی تولید شده در نوک آن از همه بیشتر و در اطراف شافت از همه جا کمتر است (14).
در نوع کانونشنال متوسط دورهی بیدردی بسته به نوع عصب تغییر میکند. در صورتی که ایجاد ضایعه ی الکتریکی به نحو مناسبی اجرا شده باشد دوره ی بیدردی بین 3 تا 4 سال خواهد بود. در نوع پالس رادیوفرکوئنسی متوسط دوره ی بی دردی 24-4 ماه است.
پیش از آن که ضایعه به وسیله ی رادیو فرکونسی ایجاد شود آزمونها پرتو شناختی و الکتریکی انجام میگیرد تا پروب به کلی دور از اعصاب حرکتی باشد. کانولا نزدیک عصبی که باید تخریب شود قرار میگیرد و اغلب این کار با کنترل X-RAY تحت گاید فلوروسکوپ است. استلیت از کانولا خارج میشود و با پروپ ترموکوپل جایگزین میشود وابتدا با تحریک با ولتاژ کم و فرکانس 50 HZ با اعلام پارستزی توسط بیمار محل عصب پیدا میشود. سپس با ولتا ژ بیشتر از عدم وجود اعصاب حرکتی در محل تحریک مطمئن میشویم .باید همیشه مطمئن باشیم که پروپ ترموکوپل نزدیک هیچ عصب حرکتی نباشد.
یک سیستم ژنراتور RF دارای این عملکرد میباشد:
اندازه گیری مداوم و آن– لاین امپدانس
نرواستیمولاتور
مونیتورینگ ولتاژ، جریان حین انجام پروسیجر
مونیتورینگ حرارتی
توانایی تبدیل به مد ) PRF15).
پالس رادیو فرکوئنسی
پالس راديوفركوئنسي به عنوان آلترناتيو راديوفركوئنسي مرسوم از سال 1970 در كنترل درد پذيرفته شده است در اينجا از جريان راديوفركوئنسي با ولتاژ بالا به مدت كوتاه (20 ms) استفاده ميشود و يك silent phase (480 ms) باعث ميشود دما كاهش يابد و در نهايت دماي بافت كمتر از 42 نگهداشته شود. درنتيجه تخريب بافتي رخ نميدهد. فقط به طور گذرا باعث ادم اندونرال میشود. مکانیسمی که با ان پالس رادیو فركوئنسي بدون ايجاد آسيب بافتي ناشي از گرماي زياد درد را كنترل ميكند به خوبي شناخته نشده است. اما ممكن است علت مستقل از دما باشد و با تغييرات سريع در فيلد الكتريكي واسطه گري شود. مطالعات نروفيزيولوژيك نشان ميدهد كه فيلدهاي الكتريكال ايجاد شده با PRF ميتواند روي غشاهاي نرونال اثر بگذارد و باعث تغيير سيگنالهاي سيناپتيك مي شود. يك تئوري اين است كه تغييرات سريع در فيلدهاي الكتريكي ايجاد شده با پالس راديوفركوئنسي انتقال سيگنالهاي درد را تغيير ميدهند. پالس راديوفركوئنسي دارای خواص وابسته به حرارت و غیر وابسته به حرارت است. در فاز فعال حدود 20 milli second گرما تولید میشود، یک افزایش دما درنوک سوزن ایجاد می شود.
این افزایشهای کوتاه و مختصر Temperature spikes نامیده می شود. اینکه آیا این افزایش دما دارای خواص بیولوژیک است یا اینکه خواص پالس راديوفركوئنسي به علت میدانهای قوی الکتریکی باشد هنوز کاملاً شناخته شده نیست. در دوره سکوت (silent period) در پالس راديوفركوئنسي کاهش حرارت و نیز ریکاوری عملکردی به دنبال سیکل فعال اتفاق می افتد. در نوع پالس راديوفركوئنسي پالس متوسط دورهی عاری از درد 24-4 ماه است .
روش رادیوفرکوئنسی با حداقل تهاجم و بصورت انتخاب هدف عمل میکند. در ضمن قابل انجام بصورت سرپایی میباشد. انجام درست این روش میتواند جلوی انجام روشهای تهاجمی تر با هزینه های بیشتر را بگیرد.
شرایطی که جهت انجام پروسیجرباید رعایت شود عبارت است از انتخاب مناسب بیمار با توجه به شرایط سوماتیک و فاکتورهای روانی و اجتماعی، اخذ رضایت نامه، استفاده از بلاکهای تشخیصی، استفاده از فلوروسکوپ وگزارش استانداردهنگام مداخله که شامل ایمپدانس، ولتاژ دما، زمان و عکسهای رادیوگرافی میباشد و نیز پیگیری بیماران با ارزیابیهای مناسب. همچنین پزشک باید مهارت لازم جهت انجام پروسیجر و تسلط کافی بر آناتومی را داشته باشد. و در ضمن دانش حفاظت در مقابل اشعه را کسب کرده باشد (16 و 15).