مقایسه تزریق اپیدورال نرمال سالین با بیکربنات سدیم بر مدت بی¬حسی حاصل از تزریق اپیدورال لیدوکائین %2 در بیماران تحت جراحی شکستگی استخوان ران
دکتر بهرام نادری نبی* - دکتر کتایون هریالچی* - دکتر فرنوش فرضی* - زهرا عطرکار روشن** - دکتر غلامرضا قامت زاده*** - دکتر عباس صدیقی نژاد*
چکیده
مقدمه: بیحسی اپیدورال یکی از روشهای مؤثر ایجاد بیحسی رژیونال برای اعمال جراحی مختلف- کوچک و بزرگ – میباشد. طولانی بودن بلوک حسی و حرکتی به دنبال بیحسی اپیدورال، با اقامت طولانیتر بیمار در ریکاوری و نیاز بیشتر به مراقبتهای پس از بیهوشی همراه است.
یکی از نیازهای اساسی، محدود کردن زمان بستری و کاهش عوارض ناشی از بیحسی اپیدورال میباشد لذا استفاده از روشهایی که بتوانند باعث ترخیص زودتر بیمار از ریکاوری و کاهش مدت زمان بلوک حسی – حرکتی و سیستم سمپاتیکی گردد، ضروری به نظر میرسد. استفاده از تزریق اپیدورال محلولهای کریستالوئید یکی از روشهای مؤثر در این زمینه است.
هدف: در این بررسی پژوهشگر به مقایسه تاثیر تزریق اپیدورال دو محلول کریستالوئید- نرمال سالین و بیکربنات سدیم به منظور دستیابی به بهترین اثر پرداخته است.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی و دوسویه کور است. به این ترتیب که 60 بیمار ASA I-II تحت جراحی ترمیم شکستگی استخوان ران بطور اتفاقی به دو گروه مساوی (هر گروه 30 بیمار) تقسیم شدند و همگی پس از جایگذاری کاتتر اپیدورال، تحت بیحسی اپیدورال با تزریق 20 میلیلیتر محلول لیدوکائین 2٪ قرار گرفتند.
پس از ایجاد سطح بیحسی مناسب بیمار تحت جراحی قرار گرفت. پس از پایان جراحی، بیمار به ریکاوری منتقل و از طریق کاتتر اپیدورال مقدار 15 میلیلیتر محلول کریستالوئید – نرمال سالین یا بیکربنات سدیم – تزریق و سپس کاتتر خارج گردید.
بیماران هر 15 دقیقه از نظر تعیین سطح بلوک حسی حرکتی تحت معاینه قرار گرفتند.
سطح بلوک حسی براساس درماتوم نخاعی بلوک شده و سطح بلوک حرکتی با استفاده از درجهبندی تعدیل شده Bromage مورد ارزیابی قرار گرفت و یافتهها در فرم خاصی ثبت شدند.
دادهها پس از جمعآوری با استفاده از آزمون t-test و Anova با نرم افزار SPSS10 آنالیز گردیدند.
نتایج: سن متوسط بیماران در گروه نرمال سالین 12-/+41 سال و در گروه بیکربنات سدیم 11-/+43سال بود.
در گروه نرمال سالین بیماران زن 13 نفر و بیماران مرد 17 نفر بودند. در گروه بیکربنات سدیم بیماران زن 15 نفر و بیماران مرد هم 15 نفر بودند.
میانگین برگشت بلوک حسی توسط محلول بیکربنات سدیم 92 دقیقه و 50 ثانیه در مقایسه با نرمال سالین 99 دقیقه و 25 ثانیه بود. همچنین میانگین برگشت بلوک حرکتی با بیکربنات سدیم 89 دقیقه و 25 ثانیه در مقایسه با نرمال سالین 94 دقیقه و 50 ثانیه بود.
زمان برگشت بلوک کامل حسی و حرکتی با محلول بیکربنات سدیم سریعتر از محلول نرمال سالین بود نتایج بدست آمده از نظر آماری معنیدار بودند (P<0/05).
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها، بنظر میرسد که استفاده از تزریق اپیدورال محلول بیکربنات سدیم نسبت به نرمال سالین در پایان عمل جراحی استخوان ران باعث برطرف شدن سریعتر بیحسی و بی حرکتی ناشی از بلوک اپیدورال با لیدوکائین 2% و نیز باعث کاهش مدت زمان اقامت در ریکاوری و تحمل بهتر بیحسی میگردد. از این روش میتوان برای بیمارانی که تحت بیحسی اپیدورال جهت جراحی قرار گرفتهاند، سود برد.
مقدمه
روزانه عملهای جراحی زیادی به علتهای گوناگون انجام میشود و از بین بخش عمدهای از این افراد، به دلایل مختلف قادر به تحمل بیهوشی عمومی نیستند. از طرف دیگر، با افزایش جمعیت و رشد نامتناسب امکانات درمانی و بیمارستانی با نیازهای رو به افزایش جمعیت، باید از امکانات موجود حداکثر بهره را برد. یکی از راهها، محدود کردن زمان لازم برای بستری قبل و پس از عمل جراحی، و در نتیجه صرفهجویی در هزینه و آزاد کردن امکانات بیمارستانی برای موارد واقعا ضروری است. امروز تمایل روزافزون به استفاده از روشهای بیهوشی ناحیهای خصوصا در بیماران سرپایی وجود دارد.
بیحسی اپیدورال یکی از روشهای موثر برای ایجاد بیحسی ناحیهای برای اعمال جراحی مختلف – کوچک و بزرگ – میباشد. این روش، آسان و بدون نیاز به تجهیزات پیچیده و مراقبت شدید است.
در بیحسی اپیدورال، بیمار در تمام طول جراحی بیدار است و میتواند همکاری مناسبی با گروه درمانگر داشته باشد.
در بیحسی ناحیهای- خصوصا اپیدورال – راههای هوایی بیمار دستکاری نمیشود، لذا در این روش مشکلات ضمن بیهوشی عمومی برای اداره مناسب راه هوائی وجود ندارد. در روش اپیدورال، پس از تزریق ماده بیحسی، بیمار برای مدتی حس و حرکت ناحیه زیر سطح بلوک شده را از دست میدهد. در بسیاری از اوقات، این بیحسی پس از خاتمه عمل جراحی نیز به درازا میکشد، لذا از یک طرف در مواردی که نیاز به بیدردی پس از جراحی وجود ندارد، باعث ناراحتی بیمار میشود و وی را در معرض خطر جدی قرار میدهد. بطوریکه، چون بیمار قادر به درک حس و حرکت در نواحی بلوک شده نیست، در صورت قرار گرفتن بدن در وضعیت نامناسب، احتمال ایجاد آسیب جدی زیاد است و احتمال افتادن از روی تخت و تماس با عوامل آسیبزا مثل حرارت و ... وجود دارد. از سوی دیگر، برای پیشگیری از عوارض بلوک سمپاتیک، نیاز به مراقبت پزشکی و پرستاری وجود دارد. در نتیجه باعث اشغال نابجای استعدادهای با ارزش درمانی میشود و هزینهاضافی بر دوش بیمار و سیستمهای درمانی جامعه (شرکتهای بیمه،بیمارستانها و ..) تحمیل میکند.
در منابع مختلف طول مدت بیحسی و بیحرکتی پس از بلوک اپیدورال متفاوت ذکر شده است، ولی بطور متوسط بین 100-160 دقیقه است.
پس باید راهی برای کاستن از مدت بیحسی اپیدورال پس از خاتمه جراحی جستجو کرد.
برای این منظور گروههای مختلف دست به بررسی زدهاند که نتایج امیدوارکنندهای داشته است. اما در هیچ یک از این بررسیها مقایسهای بین تأثیر نرمال سالین و بیکربنات سدیم انجام نشده است.
هدف ما در این بررسی، مقایسه تاثیر تزریق اپیدورال دو محلول کریستالوئید- نرمال سالین و بیکربنات سدیم- است.
مواد و روشها
این مطالعه، از نوع کارآزمایی بالینی و دو سوکور است. 60بیمار ASA I-II تحت جراحی ترمیم شکستگی استخوان ران، بطور اتفاقی به دو گروه مساوی (هر گروه 30 بیمار) تقسیم شدند. همگی پس از جایگذاری کاتتر اپیدورال، تحت بیحسی اپیدورال با تزریق 20 میلیلیتر از محلول لیدوکائین 2% قرار گرفتند.
پس از ایجاد سطح بیحسی مناسب، بیمکار تحت جراحی قرار گرفت. پس از پایان جراحی، بیمار به ریکاوری منتقل شد و از راه کاتتر اپیدورال، مقدار 15 میلیلیتر محلول کریستالوئید- نرمال سالین یا بیکربنات سدیم- تزریق شد و پس از آن کاتتر خارج شد.
هر 15 دقیقه یکبار بیماران از نظر تعیین سطح بلوک حسی و حرکتی معاینه شدند.
سطح بلوک حسی براساس درماتوم نخاعی بلوک شده و سطح بلوک حرکتی با استفاده از درجهبندی تعدیل شده Bromage ( 0= هیچ ؛ 1= بلوک حرکتی مفصل هیپ ؛ 2= بلوک هیپ و زانو ؛ 3= بلوک هیپ و زانو و مچ پا) ارزیابی شد. یافتهها در فرم خاصی ثبت شدند.
دادهها پس از جمعآوری، با آزمون t-test و Anova با نرم افزار SPSS10 آنالیز شد.
سه متخصص یا دستیار بیهوشی وارد به بیحسی اپیدورال، شرکت کردند و هریک بخشی از این کار را انجام دادند.
نفر اول، محلول A (نرمال سالین) و محلول B (محلول بیکربنات سدیم) را بدون آگاهی افراد دیگر از محتوی آن، طوری تهیه کرد که از نظر شکل و اندازه ظرف حاوی محلول، و رنگ، بو و ظاهر آن کاملا مشابه باشند.
نفر دوم، با کارگذاری کاتتر اپیدورال محلول A یا B را به صورت اتفاقی تزریق کرد به طوری که سایر افراد از تزریق نوع محلول به هر بیمار کاملا بیاطلاع بودند.
نفر سوم، سطح بیحسی را پس از 20 دقیقهتعیین میکرد و ادامه کار بصورت تعیین سطح بیحسی از زمان پایان عمل جراحی (زمان 0) تا برگشت کامل حس وحرکت بیمار انجام شد و دراینجا نیز دو نفر دیگر از نتیجه حاصل بیاطلاع بودند. برای تهیه محلولهای A یا B ، فرد مسئول، تعدادی ظرف کاملا هماندازه، همشکل و همرنگ تهیه کرده، سپس هر یک از ظرفها را به میزان مساوی از یکی از دو محلول A یا B پر کرد (مثلا 50 میلیلیتر) و سپس بر روی هر ظرف برچسب مربوطه را نصب کرد، که بدین ترتیب فقط خود او از محتوی آن آگاه بود. سپس آن را در اختیار فرد دوم برای تزریق قرار داد.
برای ایجاد بیحسی اپیدورال، پس از انتخاب بیمار و دریافت رضایتنامه کتبی از ایشان، ابتدا بیمار در حالت نشسته قرار گرقته و اقدام به کارگذاشتن کاتتر اپیدورال با تکنیک Hanging Drop به روش Midline با استفاده از سوزن Tuohy شماره 18 شد، سپس مقدار 400mg محلول لیدوکائین 2%، بدون مخلوط شدن با هرنوعداروی دیگر از طرق کاتتر تزریق شد. سپس بیمار در حالت طاق باز قرار داده شد و ساعت تزریق ماده بیحسی یادداشت شد. پس از 20دقیقه، سطح بیحسی با استفاده از یک خلال دندان چوبی تعیین شد. بدین ترتیب که از نوک پا شروع به تحریک کرده و بتدریج به سمت سر بیمار پیش رفتیم تا جائی که بیمار قادر به حس ضربههای خلال دندان شد و این ناحیه با توجه به درماتوم نخاعی مربوط به آن ثبت شد. در این زمان بیمار آماده انجام عمل جراحی بود.
پس از خاتمه جراحی، بیمار به ریکاوری منتقل میشد و یکی از دو محلول A یا B به مقدار 15CC از راه کاتتر اپیدورال تزریق میشد که ساعت آن را ثبت میکردند(زمان0). سپس کاتتر، خارج و بیمار در ریکاوری تحت نظر قرار میگرفت. هر 15 دقیقه با این روش سطح بیحسی تعیین و ثبت میشد، تا درنهایت با برگشت کامل حس و حرکت این زمان هم به دقت تعیین و ثبت شد.
در این زمان با خاتمه بررسی بیمار دیگر میتوانست به بخش مربوطه منتقل شود.
سطح بلوک حسی براساس درماتوم نخاعی بلوک شده در فرم مزبور ثبت میشد.
سطح بلوک حرکتی با استفاده از درجهبندی تعدیل شده Bromage مورد ارزیابی قرار گرفت.
شرایط ورود به طرح:
1- بیمارانی که طبق تشخیص ارتوپد، به علت شکستگی استخوان، کاندید جراحی ترمیم استخوان ران بودند.
2- بیمارانی که رضایتنامه ورود به طرح را امضا کرده بودند.
3- بیماران 15-75 ساله.
شرایط خروج از طرح:
1- وجود هریک از موارد موانع بیحسی نوراگزیال.
2- نیاز به استفاده از هرگونه دارو به همراه لیدوکائین 2% برای تزریق در فضای اپیدورال.
3- سوراخ شدن اتفاقی لایه دورا یا تزریق اشتباهی داروی بیحسی در فضای ساب دورال یا ساب آراکنوئید.
4- استفاده از روشهایی غیر از Hanging Drop و Midline بیحسی اپیدورال
5- سطح بیحسی کمتر از T10
6- از بین رفتن بیحسی پیش از تزریق محلول A یا B
7- نیاز به تزریق لیدوکائین 2%، بیش از مقدار تزریق شده اولیه (400 mg) برای ایجاد و یا حفظ سطح بیحسی مناسب یا استمرار آن
8- ایجاد هرگونهعارضه ناشی از بیحسی یا جراحی در زمان اجرای طرح
9- تمایل بیمار به خروج از طرح در مرحله
10-طول مدت جراحی خارج از محدوده 90-120 دقیقه
نتایج
در این بررسی دو گروه 30 نفره مقایسه شدند. همه بیماران دارای ASA I-II بودند.
در گروه نرمال سالین بیماران به طور متوسط 12±41 سال و در گروه بیکربنات سدیم 11±43 سال داشتند (جدول شماره 1).
جدول 1: تعداد زن و مرد در هر گروه
کل |
زن |
مرد |
گروه |
30 |
14 |
16 |
نرمال سالین |
30 |
15 |
15 |
بیکربنات سدیم |
سطح بلوک حسی و حرکتی 20 دقیقه پس از تزریق لیدوکائین 2% مورد ارزیابی قرار گرفت (جدول شماره2).
جدول2: متوسط سطح بلوک حسی و حرکتی قبل از شروع عمل جراحی
گروه |
متوسط سطح بلوک حرکتی |
متوسط سطح بلوک حسی |
تعداد |
نرمال سالین |
B2(B1-B3) |
T10(T8-T12) |
30 |
بیکربنات سدیم |
B2(B1-B3) |
T10(T8-T12) |
30 |
سطح متوسط بلوک حسی و حرکتی در پایان عمل جراحی و پس از انتقال بیمار به ریکاوری (قبل از تزریق محلول نرمال سالین یا بیکربنات سدیم) ارزیابی شد(زمان0).
میزان سطح متوسط بلوک حسی و حرکتی در دو گروه نرمال سالین و بیکربنات در جداول 2 و 3 آمده است.
جدول3: متوسط سطح بلوک حسی و حرکتی قبل از تزریق محلولهای کریستالوئید (در اتاق ریکاوری)
گروه |
متوسط سطح بلوک حرکتی |
متوسط سطح بلوک حسی |
تعداد |
نرمال سالین |
B2(B1-B3) |
T10(T8-T12) |
30 |
بیکربنات سدیم |
B2(B1-B3) |
T10(T8-T12) |
30 |
متوسط مدت زمان برگشت کامل حسی در گروه نرمال سالین 99 دقیقه و 25 ثانیه و در گروه بیکربنات سدیم 92 دقیقه و 50 ثانیه بود (جدول شماره 4).
جدول4: متوسط زمان برگشت بلوک حسی و حرکتی بعد از تزریق نرمال سالین و بیکربنات (در اتاق ریکاوری)
محلول تزریقی نوع بلوک |
بیکربنات سدیم |
نرمال سالین |
حسی |
92min, 50sec (82-100 min) |
99min, 25sec (84-102 min) |
حرکتی |
89min, 25sec (78-99 min) |
94min, 50sec (82-106 min) |
متوسط مدت زمان برگشت کامل بلوک حرکتی در گروه نرمال سالین 94 دقیقه و 50 ثانیه و در گروه بیکربنات سدیم 89 دقیقه و 25 ثانیه بود (جدول شماره4).
با بررسی دادهها، نتایج زیر بدست آمد:
1- از نظر سطح بلوک حسی و حرکتی ایجاد شده، 20 دقیقه پس از تزریق لیدوکائین 2% ، بین دو گروه از نظر آماری با انجام آزمون t-test اختلاف معنیداری وجود نداشت، که نشانگر این است که دو گروه از سطح بلوک حسی و حرکتی تقریبا یکسانی برخوردار بودند(P<0.15).
2- بین دو گروه از لحاظ آماری با آزمون t-test، اختلاف معنیداری از نظر سطح بلوک حسی و حرکتی در هنگام تزریق محلولهای نرمال سالین و بیکربنات سدیم دیده نشد(P<0.15).
3- متوسط زمان برگشت کامل بلوک حسی در گروه نرمال سالین 99 دقیقه و 25 ثانیه و در گروه بیکربنات سدیم 92 دقیقه و 50ثانیه بود که با آزمون t-test ، اختلاف معنیدار بود (P<0.05) .
4- متوسط زمان برگشت کامل بلوک حرکتی در گروه نرمال سالین 94 دقیقه و 50 ثانیه و در گروه بیکربنات سدیم 89 دقیقه و 25 ثانیه بود که با آزمون t-test، اختلاف معنیدار بود (P<0.05) .
5- در هیچ یک از بیماران، عارضهای دیده نشد که بتوان آن را به تزریق محلول نرمال سالین یا بیکربنات سدیم نسبت داد.
بحث ونتیجهگیری
هدف از انجام بررسی، تعیین محلول موثرتر از میان دو محلول نرمال سالین و بیکربنات سدیم برای تسریع در از بین رفتن بلوک حسی و حرکتی بود.
این دو محلول با مکانیسمهای متفاوتی بهبود سطح بلوک حسی و حرکتی ناشی از بیحسی اپیدورال را سرعت میبخشد.
محلول نرمال سالین با رقیق کردن ماده بیحسی و محلول بیکربنات با تسریع در عبور ماده بیحسی از لایههای بافتهای پیوندی اطراف نخاع، باعث خروج زودتر ماده بیحسی از فضای اپیدورال میشوند و در نتیجه انتظار میرود که کاهش سطح بلوک حسی و حرکتی سریعتر روی دهد(2).
در این مطالعه، مقایسهای بین دو گروه 30 نفری که همگی تحت بیحسی اپیدورال با لیدوکائین 2% به دنبال کارگذاری کاتتر اپیدورال، قرار گرفته بودند، انجام شد.
یافتههای بدست آمده آن که اولا، زمان برگشت بلوک حسی و حرکتی پس از تزریق این دو محلول،از زمان مورد انتظار، در مواقعی که این دو محلول تزریق نمیشوند، کمتر است. ثانیا محلول بیکربنات سدیم در کاهش مدت زمان برگشت بلوک حسی و حرکتی، بر محلول نرمال سالین، برتری دارد.
در بررسیهای سایر محققان نیز در این زمینه، نتایج کم و بیش مشابهی بدست آمده است.
در مطالعه Johnson و همکاران نشان داده شد که تزریق اپیدورال محلولهای کریستالوئید (نرمال سالین و رینگرلاکتات) باعث بازگشت ناخواسته بلوک حرکتی ناشی از بیحسی اپیدورال میشود(4). در مطالعه ما نیز این نتیجه بدست آمد.
در بررسی دیگری توسط Brock و همکاران، مشخص شد که تزریق محلول نرمال سالین باعث کاهش مدت اقامت بیماران دریافت کننده بیحسی اپیدورال با لیدوکائین 2% در بخش PACU میشود(7) که مشابه نتیجه بررسی ما بود.
در مطالعه ما، علاوه بر بررسی تزریق محلول کریستالوئید بر مدت زمان بازگشت سطح بلوک حسی و حرکتی، مقایسهای نیز بین تاثیر تزریق محلول نرمال سالین و بیکربنات سدیم در فضای اپیدورال انجام شد.
متوسط سطح بلوک حسی و حرکتی، 20 دقیقه پس از تزریق لیدوکائین 2%، در هر دو گروه تقریبا یکسان بود و میزان کاهش سطح بلوک حسی و حرکتی پس از تزریق محلولهاینرمال سالین و بیکربنات سدیم، سریعتر از مواردی بود که این دو محلول تزریق نمیشدند. از طرف دیگر، تاثیر محلول بیکربنات سدیم بر مدت زمان برگشت بلوک حسی و حرکتی بیش از محلول نرمال سالین بود.
بطور خلاصه، از یافتههای فوق میتوان نتیجه گرفت که بلوک حسی و حرکتی با تزریق محلول بیکربنات سدیم در مقایسه با نرمال سالین، سریعتر کاهش پیدا میکند و از بین میرود. لذا از مدت زمان اقامت بیمار در ریکاوری کاسته خواهد شد.
در این مطالعه هیچگونه عارضهای که مربوط به تزریق محلولهای کریستالوئید به فضای اپیدورال باشد، دیده نشد که به این ترتیب ایمن بودن این نوع تزریق تأیید میشود.