مقایسه دوزهای مختلف پروپوفول برای القاء بیهوشی براساس پایش سنجش دوطیفی
دکتر بهرام نادری- دکتر محمد حقیقی- دکتر عباس صدیقی نژاد- دکتر علی محمد زاده
چکیده
مقدمه و هدف: پروپوفول داروی هوشبر وریدی جدیدی است که در ترکیب با یک داروی مخدر کوتاه اثر به کار برده میشود و به عنوان روش بیهوشی کامل داخل وریدی معرفی شده است. استفاده از پایشگر سنجش دوطیفی (BIS) روش قابل اعتمادی برای اندازهگیری عمق بیهوشی، وضعیت خواب و تعیین مقدار داروی مورد نیاز حین بیهوشی محسوب میشود.
هدف ارز انجام این بررسی مقایسه دوزهای مختلف پروپوفول برای القاء بیهوشی براساس پایش سنجش دوطیفی است.
مواد و روشها: این مطالعه برروی 45بیمار ASA کلاس 1 و2 کاندید عمل جراحی ساق صورت پذیرفت. بیماران بصورت کاملا تصادفی در سه گروه A با 1 میلیگرم/کیلوگرم و گروه B با 1/5 میلیگرم / کیلوگرم و گروه C با 2 میلیگرم / کیلوگرم پروپوفول تحت القاء بیهوشی قرار گرفتند. از رمیفنتانیل با دوز 0/5 میکروگرم /کیلوگرم / دقیقه به عنوان داروی کمکی مخدر استفاده شد. بیماران با استفاده از پایش BIS در برقراری سطح ایدهآل 60-50، میانگین BIS در سه گروه تحت بررسی قرار گرفتند. در ادامه همچنین بیماران از نظر بروز هایپرتانسیون، تاکیکاردی، برادیکاردی، وجود حرکت حین لولهگذاری، ظهور علائم اتونوم تحت بررسی قرار گرفتند.
نتایج: میانگین سطح BIS در گروه A58/8±9/85 و در گروه B50/2±6/55 و در گروه C44±5/65 به دست آمد. مقایسه میانگین سطح BIS در سه گروه مشخص کرد که گروه A با دو گروه B و C به شکل معنیداری متفاوت است (P=0/009) اما گروههای B و C تفاوت آماری معنیداری نداشتند.
سطح ایدهآل BIS در گروه B،%66/7 ودر گروهA،%40 و در گروه C، %20 تعیین شد که در سه گروه تفاوت معنیداری را نشان میداد (P=0/034). افزایش فشارخون به دنبال لولهگذاری در گروه A، %33/3 در گروه B، %6/7 و در گروه C افزایش فشارخونی دیده نشد که تفاوت معنیداری را بین سه گروه نشان میداد (P=0/018). در مورد نیاز به تکرار پروپوفول تفاوت معنیداری وجود داشت (P<0/001). در گروه A نیاز به تکرار پروپوفول در 40% موارد وجود داشت و در دو گروه B و C این نیاز به دارو دیده نشد. در مورد تاکیکاردی، برادیکاردی و افت فشارخون، وجود حرکت حین لولهگذاری و ظهور علائم اتونوم تفاوت معنیداری بین سه گروه دیده نشد.
نتیجه گیری:
: به نظر میرسد گروه A به دلیل نرسیدن به سطح ایدهآل بیهوشی از نظر BISو نیاز به تکرار پروپوفول و بروز بیشتر فشار خون مناسب نیست. در عین حال با توجه به بهترین سطح BIS د رگروه B و نداشتن هیچ مزیتی در گروه C نسبت به گروه B در مورد نیاز به تکرار پروپوفول برای رسیدن به سطح مطلوب BIS(50-60) میشودنتیجه گرفت که گروه B با مقدار پروپوفول 1/5 میلیگرم / کیلوگرم بهترین مقدار برای رسیدن به سطح دلخواه BIS همراه با رمیفنتانیل با دوز ذکر شده است.
مقدمه
پروپوفول یکی از جدیدترین داروهای بیهوشی است که از داروهای خط اول در روش بیهوشی است که از داروهای خط اول در روش بیهوشی کامل داخل وریدی (TIVA) محسوب میشود. در این روش از ترکیب پروپوفول به همراه یگ داروی مخدر در القاء و نگهداری بیهوشی استفاده میشود. پروپوفول یک داروی هیپنوتیک است که مکانیسم آن هنوز شناخته نشده است ولی بنظر میرسد که با اثر تحریکی بر جزء بتا یک سیستم گابا سبب فعال شدن کانالهای کلر شده و در نتیجه موجب مهار سیناپسی میگردد. ED50 آن 1-1/5 میلی گرم / کیلوگرم متعاقب یک تزریق بولوس است. میزان هوشبری وابسته به دوز بوده و در صورت برقراری انفوزیون با دوز 100 میکروگرم / کیلوگرم/ دقیقه قادر است ریتم آلفای بیداری را به ریتم بتای غالب تبدیل کند. در مراجع و مقالات مختلف مقادیر متفاوتیاز پروپوفول برای ایجاد خوابآوری و از دست دادن هوشیاری توصیه شده است و پاسخ به دارو را از روی معیار بالینی (عدم اجرای فرمان کلامی یا از بین رفتن واکنش پلک و ...) میسنجد.
تجزیه دو طیفی الکتروآنسفالوگرافی، ارتباط به نسبت خوبی را با حرکت در طی تحریک جراحی نشان میدهد. این روش پایشگر عمق بیهوشی نیست اما در صورت ناکافی بودن میزان هوشبری میتواند حرکت بیمار را پیشبینی کند. BIS بهترین پیشبینیکننده حرکت نسبت به غلظت پروپوفول در پلاسما یا سایر معیارهای الکتروآنسفالوگرافی مثل حاشیه طیفی و یا فرکانس میانه است. در این مطالعه از روش شاخص دوطیفی برای تعیین سطح هوشیاری و عمق خواب استفاده شده است. در این روش خطای ناشی از تشخیص بالینی عمق بیهوشی وجود ندارد و دوز پروپوفول را تا ایجاد سطح مناسبی از خواب که در آن بیداری یا آگاهی وجود ندارد (سطح ایدهآل BIS بیهوشی معادل نمره بین 50 تا 60 است) مورد مطالعه قرار دادیم.
مواد و روشها
در یک مطالعه که بصورت تجربی در شش ماهه اول سال 85 در مرکز آموزشی درمانی پورسینا صورت پذیرفت، تعداد 45بیمار 40-20 ساله با ASA کلاس 1 و 2 کاندید عمل جراحی ارتوپدی ساق پا تحت مطالعه قرار گرفتند. شرح حل لولهگذاری مشکل در قبل یا شک به لولهگذاری مشکل، بیماری قلبی عروقی، رفلاکس مری، فتق هیاتوس، نارسائیکبدی یا کلیوی، حساسیت به هرکدام از داروهای مورد مطالعه و یا ممنوعیت استفاده از آنها، تجویز آرامبخش یا مواد مخدر در 24 ساعت قبل از عمل، سابقه اعتیاد بیمار، آنمی با هموگلوبین زیر 10 میلیگرم / دسیلیتر بیماران را از مطالعه خارج میکرد.
به بیماران آگاهی لازم در مورد مطالعه داده شده و رضایتنامه کتبی از آنها اخذ میشد. بعد از ورود بیمار به اتاق عمل بطور تصادفی با کشیدن کارت آنها در سه گروه A و B و C قرار گرفتند. 2 رگ محیطی با آنژیوکت سبز شماره 18 گرفته میشد و از یک گرم سرم نرمال سالین به میزان 10سیسی به ازاء کیلوگرم قبل از القاء بیهوشی تزریق میشد و سپس در طی جراحی براساس نیاز محاسبه شده مقادیر مورد نیاز سرم تجویز میشد. به رگ باز دیگر یک سه راهی وصل میشد و داروهای رمیفنتانیل و پروپوفول از طریق پمپ انفوزیون و ست لوله K جداگانه تزریق میشد. پس از نصب پایشگرهای موردنیاز (پالس اکسیمتری)، لکتروکاردیوگرام و نصب لید پیشانی دستگاه BIS وکنترل فشارخون و ضربان قلب و ثبت آنها القاء بیهوشی شروع میشد به این ترتیب که ابتدا بیمار به مدت سه دقیقه پرهاکسژنه میشد و بعد رمیفنتانیل با سرعت انفوزیون 0/5 میکروگرم / کیلوگرم / دقیقه شروع میشد و 30 ثانیه بعد دوز بولوس پروپوفول تجویز میشد به طوری که در گروه A دوز 1 میلیگرم / کیلوگرم و در گروه B دوز 1/5 میلیگرم / کیلوگرم و در گروه C دوز 2 میلیگرم / کیلوگرم تزریق میشد و سپس روی تزریق مداوم با میزان 80 میکروگرم /کیلوگرم / دقیقه قرار میگرفتند. بلافاصله بعداز تجویز دوز بولوس پروپوفول شلکننده آتراکوریوم با دوز 0/15 میلیگرم / کیلوگرم برای تسهیل لولهگذاری تجویز میشد. بعد از دو دقیقه از تجویز پروپوفول عدد BIS توسط متخصص خوانده میشد و در صورتی که این عدد بالای 60 بود پروپوفول به مقدار 0/5 میلیگرم / کیلوگرم تکرار میشد و این کار تا سه بار به فاصله هریک دقیقه قابل تکرار است.در شروع دقیقه پنجم از شروع انفوزیون رمیفنتانیل لولهگذاری داخل تراشه انجام میشد و سپس تزریق رمیفنتانیل به مقدار 0/1 میکروگرم / کیلوگرم کاهش مییافت، فشارخون و ضربان قلب قبل از القاء بیهوشی، قبل از لولهگذاری و بعد از آن به فاصله هر 1 دقیقه تا 5 دقیقه اندازهگیری میشد. در صورت افت فشار سیستولیک به زیر 90 میلیمتر جیوه افدرین به صورت 10 میلیگرم و ماکزیمم 0/5 میلی گرم / کیلوگرم تجویز میشد و در صورتی که ضربان قلب زیر 55 در دقیقه بود آتروپین 0/5 میلیگرم تزریق میشد.
در این مطالعه پاسخ بیمار به لولهگذاری به کمک پاسخهای همودینامیک، سوماتیک و اتونوم مورد بررسی قرار گرفت.
پاسخ همودینامیک به صورت افزایش ضربان قلب به میزان مساوری یا بیشتر از 15% از حد پایه یا بیش از 90 عدد در دقیقه و یا افزایش فشار سیستولیک بیشتر از 15% مقدار پایه قبل از القاء تعریف شد. پاسخ سوماتیک شامل حرکت یک اندام یا اندامها و یا سر یا باز کردن چشم و اخم کردن یا حرکت عضلانی صورت تعریف شد و پاسخ اتونوم شامل عرقریزی یا اشکریزش بود.
پاسخهای همودینامیک افزایشیافته و علائم اتونوم با مقدار بولوس رمیفنتانیل 0/5 میکروگرم / کیلوگرم و پس افزایش میزان تزریق آن به میزان 25% درمان میشد.
نتایج
میانگین سطح BIS در گروهA، 58/8±9/58 در گروه B، 50/2±6/55 و گروه C، 44±5/65 بود. مقایسه میانگین سطح BIS در سه گروه با استفاده از آزمون و آنالیز واریانس آنووا مشخص کرد که میانگین BIS در گروه A با دو گروه دیگر به شکل معنیداری متفاوت است (P=0/009) اما گروههای B وc با یکدیگر از نظر میانگین BIS تفاوت آماری معنیداری نداشتند(جدول1)
در مورد سطح ایده آل BIS با آزمون کای اسکوار مشخص شد که سه گروه از لحاظ آماری تفاوت معنیداری دارند (p= 0/034) و گروه B بیشترین سطح ایدهآل BIS را دارا بود و بعد از آن گروه c ودر نهایت در گروه A کمترین سطح ایدهآل را داشت. (جدول 1)
افزایش فشارخون به دنبال لولهگذاری در سه گروه معنیدار بود (p=0/018) و در گروه A بیشترین (%33/3) و در گروه B به میزان %6/7 بود و در گروه c افزایش فشار خون دیده نشد. در مورد نیاز به تکرار پروپوفول برای رسیدن به سطح ایدهآل BIS تفاوت معنیداری در سه گروه وجود داشت (p=0/001). در گروه A نیاز به تکرار پروپوفول در 40% موارد وجود داشت و در مورد دو گروه دیگر نیاز به تکرار دارو دیده نشد. (جدول1)
در مورد سن، جنس و وزن ارتباط واضحی بین عوامل گفته شده در هیچ یک از گروهها دیده نشد.(جدول1)
متغیر روش |
گروه A |
گروه B |
گروه C |
معنیداری |
سن (میانگین ± انحراف معیار) |
28/66 ± 12/24 |
29/86 ± 10/26 |
29/66 ± 11/44 |
NS |
وزن (میانگین ± انحراف معیار) |
68/66±12/5 |
71/26 ± 13/02 |
70/46 ± 9/12 |
NS* |
a جنس زن مرد |
%53/33
%46/33 |
%40
%60 |
%46/33
%53/33 |
NS*
NS* |
b میانگین BIS |
58/8 ± 9/58 |
50/2 ± 6/55 |
44± 5/65 |
p< 0/0001 |
c سطح ایدهآل BIS |
%40 |
%66/7 |
%20 |
p= 0/034 |
d افزایش فشارخون |
%33/3 |
%6/7 |
- |
p< 0/018 |
e افزایش ضربان قلب |
%33/3 |
%13/3 |
%6/7 |
NS* |
f افت فشارخون |
%13/3 |
%33/3 |
%40 |
NS* |
برادیکاردی |
%20 |
%40 |
%46/7 |
NS* |
نیاز به تکرار دارو |
%40 |
- |
- |
NS* |
g علایم اتونوم |
%33/3 |
%6/7 |
%6/7 |
p= 0/001 |
NS: معنیدار نیست a: اعداد برحسب درصد
B: آزمون آنووا و بیان به صورت میانگین ± انحراف معیار c: آزمون کای 2
D: بیشتر از %15 سطح پایه ( آزمون کای 2) e: بیشتر از %15 سطح پایه (آزمون کای 2)
F: افت فشار سیستولیک به کمتر از 90 میلیمتر جیوه g: تعریق یا اشک ریزش
بحث
BIS به عنوان یکی از پایشگرهای بیهوشی در ترکیب با سایر پایشگرها دارای این توانمندی است که قادر است اطلاعات اضافهتری را در مورد بیهوشی بیماران ارائه دهد. این اطلاعات اعم از تیتراسیون سطح داروهای بیهوشی و اجتناب از تجویز ناخواسته داروها است. کاربرد استفاده از BIS برای برقراری بسیاری از موارد از اعمال جراحی به صورت آرامبخشی آگاهانه (بیدار) بوده است.
مزیت استفاده در این روش نیز مبین فواید استفاده از این پایشگر است. در این مطالعه دیده شد که میانگین BIS در گروه A به شکل معنیداری با دو گروه دیگر متفاوت است اما دو گروه B و C از این نظر تفاوت معنیدار داشته و در گروه B بیشترین سطح ایدهآل وجود داشت و بعد از آن گروه A در مقام دوم بود و در نهایت گروه c کمترین سطح ایدهآل را نشان داد. با توجه به بهترین سطح ایده آل برای گروه B و اینکه دو گروه دیگر از نظر میانگین BIS تفاوت معنیداری نداشتند و همچنین کمترین سطح ایدهآل برای گروه C میتوان نتیجه گرفت که گروه B از نظر رسیدن به BIS مطلوب و مورد نظر ما بهتر از سایر گروهها بوده است.
در مورد افزایش فشار خون تفاوت معنی داری وجود داشت و این افزایش فشارخون در گروه A تفاوت معنیداری را نسبت به گروه A بهترین کنترل را روی فشار خون دارد.
در مورد نیاز به تکرار پروپوفول تفاوت معنی داری وجود داشت و در گروه A نیاز به تکرار دوز پروپوفول در %40 موارد وجود نداشت، پس میتوان نتیجه گرفت که دوز دارو در گروه A برای رسیدن به بیحرکتی حین لولهگذاری تراشه کافی نیست اما دو گروه دیگر از این نظر مناسب هستند. در مورد افزایش ضربان قلب و بروز هیپوتانسیون و برادیکاردی و وجود حرکت در حین لولهگذاری داخل تراشه تفاوت معنیداری در سه گروه دیده نشد و نیاز به مطالعات بیشتری در این زمینه وجود دارد.با توجه به بهترین سطح مطلوب BIS(50-6) میشود نتیجه گرفت که گروه B دارای بهترین دوز برای رسیدن به سطح دلخواه BIS همراه با رمیفنتانیل با دوز ذکر شده است. بدیهی است که با تغییر دوز رمیفنتانیل ممکن است نتایج متفاوتی به دست آید. تنها مزیت گروه C از سایر گروهها بیشتر بوده ولی این تفاوت معنیدار نبوده است و مطالعات بیشتری لازم است تا این موضوع را روشن کتد. گروه A به دلیل نرسیدن به سطح مطلوب BIS و عمق بیهوشی و نیاز به تکرار پروپوفول و بروز بیشتر فشارخون مناسب نیست.
نتیجه گیری:
برای القاء و حفظ بیهوشی به روش TIVA از دوز دارویی گروه B (پروپوفول 1/5 میلیگرم / کیلوگرم) به همراه رمیفنتانیل با دوز 0/5 میکروگرم / کیلوگرم / دقیقه برای القاء بیهوشی به روش ذکر شده استفاده گردد که البته تحقیقات تکمیلی در این زمینه روشنگر واقعیات بیشتری خواهند بود.